حکایت پسرپادشاه و ادیب از گلستان سعدی
بازدید : 1828
بازدید : 1828
حکایت 6 از باب هفتم در تاثیر تربیت از گلستان سعدی
پادشاهی پسری را به ادیبی داد و گفت:
این فرزند توست ، تربیتش همچنان کن که یکی از فرزندان خویش
ادیب خدمت کرد و متقبّل شد و سالی چند بر او سعی کرد
و به جایی نرسید و پسران ادیب در فضل و بلاغت منتهی شدند
مَلِک ، دانشمند را مواخذت کرد و معاتبت فرمود که :
وعده ی خلاف کری و وفا به جا نیاوردی !
گفت: بر رای خداوند روی زمین پوشیده نماند که تربیت یکسان است و طباع مختلف
گر جه سیم و زر ز سنگ بر آید همی در همه سنگی نباشد زر و سیم
بر همه عالَم همی تابد سُهیل جایی انبان میکند ، جایی ادیم